زمان تقریبی مطالعه: 9 دقیقه
 

باد در طب‌ستنی






باد ، در طب سنتی و عامیانه: ۱) انتفاخ (بادکردگی) ناطبیعی؛ ۲) تورّم (آماسیدگی) و عِظَم (بزرگ شدگی، برآمدگی) ناطبیعی می‌باشد.


۱ - معنای نفخ معده



بادی که در معده یا روده‌ها پدید آید و ناراحتیِ ناشی از بسیاری و تراکم این باد در معده و روده می‌باشد.

۲ - اسباب نفخ معده



اسبابِ نفخ معده را اخوینی بخاری (متوفی ح. ۳۷۳) چند چیز می‌داند: یکی تحلیلِ اندک اندکِ خِلط بلغمی در معده؛ دیگر ضعف قوه هاضمه؛ و «آماس گرم که به معده یا نواحی معده افتاده... و گرمی آن آماس مر رطوبات را بخار می‌گرداند و باد».
[۱] ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
از نشانه‌های نفخ، «جُشاء» (=آروغِ بسیار)
[۲] ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
و «دردهای تمدُّدی و قَراقِر» است.
[۳] اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۰۳، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
درمان نفخ در موارد مختلف تفاوت می‌کند؛ مثلاً در مورد اول (سببِ بلغمی) باید قی کرد و «یاره فیقرا» به کاربرد و آروغ بسیار را با خوردن مواد «بادشکن» رفع کرد.
[۴] ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.


۳ - عوامل بیماری‌های بادی



در بیماری شناسی جالینوسی و طبِ عامیانه، هرگونه آماسیدگی و برجستگی ناطبیعی که در نتیجه تراکم و احتقان «موادِ» گوناگون (به جز گاز مجرای هاضمه) در اندامی یا در ناحیه ای از بدن پدید می‌آید و غالباً با التهاب و درد همراه است. پزشکان و داروشناسان دوره اسلامی، که همه پیرو مکتبِ اخلاط و امزجه بُقراط و بویژه جالینوس بودند، بیماری‌ها و عوارض بادی یا آماسی را هم ناشی از بی اعتدالی در مقدار یکی از چهار خِلط بنیادی و، در نتیجه، غلبه قوّت آن خلط در اعضای مفرده (پوست، استخوان، گوشت، شرایین، اعصاب، غضروف و جز این‌ها) و اعضای مرکبه (دل، سِپُرز، دِماغ، معده و جز این‌ها) می دانستند. در این حالات ناطبیعی، مزاجِ اندام‌های مفرد و مرکب (مثلاً دل: گرم و خشک؛ دِماغ: سرد و تَر) و هیئت و چگونگی این اندام‌ها (مثلاً ضرب دیدگی، شکستگی، کوچکی و بزرگی نسبی)، مزاج طبیعی هرشخص (دَمَوی، بلغمی، صفراوی، سوداوی) و مزاجِ خوراکی‌ها (مثلاً شیر: گرم و خشک؛ ماهی: سرد و تر؛ گوشت گوسفند: گرم و تر) نیز مؤثر شمرده می‌شد.

۴ - علائم بادکردگی



بادکردگی معمولاً با درد همراه است، و مقدار درد بستگی دارد به اندازه و غلظتِ «مادّه» هر آماس، نرمی و سختی طبیعی اندام بادگرفته، و جایگاه باد (مثلاً درمیان اجزای عضله یا در میان استخوان و غشای آن).
[۵] ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب اول، ص۱۱۱، بولاق ۱۲۹۴.
[۶] اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۰۳، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
درد همراه با باد از تفرّق الاتّصال پدید می‌آید، یعنی ماده باد اجزای اندام را از یکدیگر دور می‌کند تا خود را در میان اجزا جا کند. تفرق الاتصال و، به تبع آن، تورّم می‌تواند در همه اندام‌های بدن - از نرمترین آن‌ها، مغز، تا سخت ‌ترین آن‌ها، استخوان ـ روی دهد.
[۷] اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۷ـ۳۱، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.


۵ - انواع بادها



بادها از لحاظی دو گونه اند: یکی «گرم» اگر ماده باد، خون یا صفرا باشد، و دیگر «سرد» اگر ماده بلغم باشد (مانند خَنازیر و سرطان). آماس‌های گرمی که از خون باشند (مثلاً دُمّل) معمولاً بزرگ و سرخ و سوزان و «تَنْجیده» و همراه با تَمدّد (= تفرق الاتصال) بسیارند، و آن‌ها که از صفرا باشند (مثلاً حُمْره = بادِسرخ، بادِفرنگ) سوزانترند ولی سرخ نیستند و تورمشان کمتر است.
[۸] ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۶۰۱ به بعد، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.


۶ - بادهای ویژه اندام یا موضع خاص



بادهایی که ویژه اندام یا موضعِ خاصی‌اند معمولاً نام‌های مخصوص دارند؛ مثلاً آماسِ شُش: ذات الریه؛ آماسِ جَنْب: ذات الجَنْب؛ آماسِ بُن انگشتانِ دست و پا: داخِس (یا: داحِس)؛ بادِ رَحِم: رَجاء؛ آماس ماهیچه‌های گلو و لوزتین: خُناق یا خَوانیق؛ آماسِ غدّه‌های لَنفیِ زیر بغل و کِشاله ران و گردن و جز این‌ها: خَنازیر؛ آماسِ ناشی از تراکم و احتقانِ خون سودایی در رگ‌های ناجَهنده مقعد: بواسیر یا بادِ بواسیر؛ آبله و پُف کردگیِ پوست همراه با تاول‌های آن: جُدَری یا آبله یا بادِ آبله؛ بزرگ شدگی پا بر اثر خون یا بلغم غلیظ: داء الفیل؛ برآمدگی ناشی از فرود آمدن روده در پوست شکم یا در کشاله ران یا در کیسه بیضه: فَتْق یا بادِ فتق (بزرگ شدگی کیسه خُصیه براثر نزول روده در آن یا بر اثر تراکم «آب» یا «باد» در کیسه خصیه اختصاصاً «غُر (ی)» یا «بادِ بیضه» خوانده می‌شود).
در اینجا ذکر «بادِ یامان» بی مناسبت نیست. این تعبیر عامیانه، که لفظاً به معنای «بادِ بدخیم و مُهلک» است، مفهوم مشخصی ندارد و احتمالاً همان آب آوردگی عمومی بدن یا لااقل اُذیما ی بسیار گسترده ناشی از بیماری‌های کلیه‌ها (نِفْریت مُزمِن) است.
[۹] غیاث الدین جزایری، درمان گیاهی، ج۱، ص۲۱۷، تهران (بی تا).
یکی دیگر از تعبیرهای عامیانه در مورد آماسیدگی‌ها «غمباد» یعنی بزرگ و ستبرشدگی غده تیروئید و بخش قُدّامیِ گردن است (گواتْر) که عامه مردم علت آن را غم و غصه بسیار می‌دانند.

۷ - بادهایی که در اندام‌های مختلف ظاهر می‌شود



برخی از بادها می‌تواند به اندام‌های مختلف بیفتد، چون سرطان که «آماسی بُوَد سخت... بیخ بسیار دارد... مردان را به روذگان برآید و... به روی، و زنان را بر پستان و زهدان»
[۱۰] حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، کتاب التنویر، ج۱، ص۴۶، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
و اِستسقاء یعنی، به تعبیری، «آماس همه تن... یا آماس بزرگی اندر شکم»
[۱۱] حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، کتاب التنویر، ج۱، ص۴۲، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
و به تعبیر دیگر، «مرضی... که اکثر حادث می‌گردد از ماده بارد غریب که داخل خلل اعضاء گردد واعضاء برآمده دارد»،
[۱۲] محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مجمع الجوامع و ذخائرالتراکیب، (معروف به) قرابادین کبیر، تهران ۱۲۷۶.
مانند استسقای دِماغ (که در کودکان خردسال، به گمان بعضی، همان أمّ الصبیان عوام است)، استسقای شکم یا بطن، استسقای بیضه، استسقای زِهدان (= باد رحم) و استسقای مَفْصَل یا بادِ مفاصل. یکی دیگر از بادها، دُمَّل است، یعنی «ریشی... که با آماس بود... و... ریم آمذن گیرد از وی»،
[۱۳] حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، ج۱، ص۴۶ـ۴۷،ذیل «دُبَیْله» و «بلخی»، کتاب التنویر، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
مانند دمل (یا دبیله) کبد، دملِ دَمَوی (دمّلِ دمویِ فرج و غیره)، دملِ جِلْدی یا پوستی، دمل (یا وَرَم) لَثه.
[۱۴] هدایة المتعلمین فی الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
[۱۵] ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب اول، ص۱۲۱ـ۱۲۳، بولاق ۱۲۹۴.
[۱۶] محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مجمع الجوامع و ذخائرالتراکیب، ج۱، ص۵۲۶ـ۵۵۱: «در بیان حدود و اسامی امراض».، (معروف به) قرابادین کبیر، تهران ۱۲۷۶.


۸ - درمان آماس‌ها



نظر به چهارگانگی اخلاط بادزا، عمدتاً درمان آماس‌ها هم چهارگونه است. در هر مورد، منظور کم کردن ماده آماس است تا باقی‌مانده آن پراکنده شود. به جز خون گرفتن از آماس‌های دَمَوی الاصل، در دیگر موارد عمدتاً باید مزاجِ ماده آماس را با خوردنی‎ها و عَقاقیری که مزاجی متضاد با آن دارند رفع کرد. مثلاً آماس صفرایی را باید با خوردن چیزهای ضدِصفرا و طِلاءِ موضع آماس با چیزهای سرد و قابض و با شیاف مامیثا و پوپَل و صبر و جز این‌ها، درمان کرد
[۱۷] ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۶۰۱ـ۶۰۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.


۹ - فهرست منابع



(۱) ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، بولاق ۱۲۹۴.
(۲) حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، کتاب التنویر، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
(۳) ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
(۴) اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیرة خوارزمشاهی، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
(۵) غیاث الدین جزایری، درمان گیاهی، تهران (بی تا).
(۶) محمد مؤمن بن محمد زمان حکیم مؤمن، تحفه حکیم مؤمن، تهران (تاریخ مقدمه: ۱۴۰۲).
(۷) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مجمع الجوامع و ذخائرالتراکیب، (معروف به) قرابادین کبیر، تهران ۱۲۷۶.
(۸) محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مخزن الادویة، چاپ سنگی تهران ۱۲۷۷.

۱۰ - پانویس


 
۱. ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
۲. ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۱ـ۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
۳. اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۰۳، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
۴. ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۳۸۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
۵. ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب اول، ص۱۱۱، بولاق ۱۲۹۴.
۶. اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۰۳، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
۷. اسماعیل بن حسن جرجانی، ذخیره خوارزمشاهی، ج۲، ص۲۷ـ۳۱، ج ۲، چاپ محمدتقی دانش پژوه و ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ ش.
۸. ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۶۰۱ به بعد، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
۹. غیاث الدین جزایری، درمان گیاهی، ج۱، ص۲۱۷، تهران (بی تا).
۱۰. حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، کتاب التنویر، ج۱، ص۴۶، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۱. حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، کتاب التنویر، ج۱، ص۴۲، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۲. محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مجمع الجوامع و ذخائرالتراکیب، (معروف به) قرابادین کبیر، تهران ۱۲۷۶.
۱۳. حسن بن نوح ابومنصور قَمَری، ج۱، ص۴۶ـ۴۷،ذیل «دُبَیْله» و «بلخی»، کتاب التنویر، چاپ محمد کاظم امام، تهران ۱۳۵۲ ش.
۱۴. هدایة المتعلمین فی الطب، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.
۱۵. ابن سینا، کتاب القانون فی الطب، ج۱، کتاب اول، ص۱۲۱ـ۱۲۳، بولاق ۱۲۹۴.
۱۶. محمدحسین بن محمد هادی عقیلی علوی شیرازی، مجمع الجوامع و ذخائرالتراکیب، ج۱، ص۵۲۶ـ۵۵۱: «در بیان حدود و اسامی امراض».، (معروف به) قرابادین کبیر، تهران ۱۲۷۶.
۱۷. ربیع بن احمد اخوینی بخاری، هدایة المتعلمین فی الطب، ج۱، ص۶۰۱ـ۶۰۲، چاپ جلال متینی، مشهد ۱۳۴۴ ش.


۱۱ - منبع


دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «باد»، شماره۱۰۲.    


رده‌های این صفحه : طب سنتی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.